آیا میتوان زبان را آموزش داد؟
معلمان و درمانگران زبان پی بردهاند که شرایط طبیعی، یا موقعیتهایی که در خلال رشد کودکان بهنجار پیش میآید موجب رشد بهنجار زبان در کودکان میشود.
باید بپذیریم تنها برخی از جنبههای زبان بروشنی آموزش پذیر است. این آموزش از دو طریق (یک) سود بردن از مهارتهای مادر، یا (دو) درگیر کردن کودک در برنامههای آموزشی که بصورتی علمی و با اصول روشن برای کودکان آماده شده است صورت میگیرد. دو ویژگی مهم زبان، ساختار و خلاقیت است. بدیهی است قواعد بنیادی زبان را باید فرا گرفت تا بتوان از این ابزار برای برقراری ارتباط، بیان افکار، و تمامی فعالیتهایی که به تحلیل قوی نیاز دارند سود جست. لازم است کودک زبان خویش را بشناسد و درباره آن تامل کند. کودکانی که رشد بهنجار دارند پس از فراگیری و تسلط بر ساختارهای بنیادی زبان، آنها را در تمامی انواع فعالیتهای جمعی و انفرادی به کار میگیرند. پیگیری و تداوم این فعالیتها شکلهای متنوع زبانی را پدید خواهد آورد. برای مثال کودکان خردسال در ایفای نقش خود هنگام بازی نمایشی شکلهای مؤدبانه زبان و استدلالهای کلامی را به کار گیرند که در مقایسه با دیگر تبادلات زبانی نیازمند سطوح بالاتر اجرای زبانی است (گاروی Garvey و کرامر Kramer ). آنان در این کار برای رسیدن به اهدافی که دستیابی به آنها بصورتهای دیگر ناممکن مینماید، پیوسته استعدادها و تواناییهای خود را از نظر شناختی و زبان شناختی به کار میگیرند، بدین ترتیب زبان آنان بر اساس اهدافی که دیگران برای آنها مشخص کردهاند رشد نمیکند، بلکه این رشد بر مبنای نیاز و علائق خود آنهاست.
معلمان و درمانگران زبان پی بردهاند که شرایط طبیعی، یا موقعیتهایی که در خلال رشد کودکان بهنجار پیش میآید موجب رشد بهنجار زبان در کودکان میشود ( آدامز و کونتی - رامزدن، ۱۹۹۵). این یافته در تغییر رویکردهای جبرانی زبان که از تغییر رفتار کودک به افزایش تعامل میان کودکان تبدیل شده است، بخوبی مشهود است. تلاش برای تحمیل ساختارهای زبانی یا حتی راهبردهای زبانی به موجودی که پذیرای تجربههای تازه نیست سودمند نخواهد بود. این مشکل نخست به منزله دشواری در تعمیم دانسته شد. بدین معنی که تصور میشد اجزاء زبان را میتوان بطور جداگانه به کودک آموخت، اما مشکل اصلی در وادار کردن وی به استفاده از این اجزاء در رفتارهای عادی زبانی و نیز ادغام آنها در نظام زبانی در حال رشد اوست. این مساله که میتوان از طریق دورههای خاص مداخله درمانی در محیطهای درمانگاهی به رشد زبان کمک کرد بسیار تردید برانگیز است. بسیاری از آسیب شناسان زبان و گفتار درمانهایی که چنین شیوههایی را در کار خود اتخاذ میکنند، در معرض چنین انتقادهایی قرار دارند.
با این حال، برای ما روشن نیست چرا درمانگری که در حضور مادر به صورت تعاملی با کودکی خردسال کار میکند در رشد زبان کودک کم و بیش به موفقیتهایی دست مییابد، در حالی که فردی که برنامه آموزش خاصی را در مورد گروهی کودک در کلاس به کار میگیرد، حتی اگر کلاس هر روز تشکیل شود، به چنین موفقیتی نمیرسد. با توجه به تغییر نمرههای آزمون، پس از طی یک دوره ۱۸ ماهه، ادواردز و همکارانش (۱۹۸۴) میان گروه درمانی (کلاس فشرده آموزش زبان) و مراقبت انفرادی تفاوتی مشاهده نکردند. با این حال، این نتایج را باید با توجه به دو ویژگی: (یک) شمار اندک کودکان، (دو) نبود نظارت روی نوع درمان ارائه شده در این محیطها بررسی کرد. با این وجود میتوان گفت احتمال نمیرود در این شرایط تاثیر درمانی این برنامهها بخوبی مشخص شود، اما میتوان گفت اندازهای که این نوع درمان باعث فراگیری زبان در کودک میشود خود را نشان خواهد داد. هر نوع تسهیلات و خدمات ارائه شده باید دارای فایده باشد. برای این کار، لازم است در مورد مداخله درمانی خاصی که توسط شخصی بخصوص، و در مکان معینی به کودک ارائه میشود، معیارهای خوبی در نظر باشد و دلایل محکمی وجود داشته باشد.
مداخله درمانی موثر
مرور رویکردها و بحثهای مربوط به مداخلههای درمانی، با در نظر گرفتن موفقیتهایی که در این زمینه به دست آمده است بر اهمیت گزینش مناسبترین رویکرد برای هر کودک در شرایط خاص او مهر تایید می زند. لئونارد Leonard) ۱۹۸۱) هنگام بررسی دوباره شماری از رویکردهای متداول در آن ایام پی برد در صورت به کارگیری صحیح این رویکردها، تعدادی از آنها کارایی دارند. از این رو، وی نتیجه می گیرد ارزش این رویکردها نسبی است نه مطلق. مداخلههای درمانی کارا منجر به بهبود وضعیت زبانی کودک میشود و تاثیرات یادگیری جمعی دارد، به عبارت دیگر در فراگیری دیگر زمینهها به کودک کمک میکند. رویکردهای مداخلههای درمانی عبارتند از:• رویکردهای مبتنی بر تقلید
• رویکردهای توسعهای
• رویکردهای تحریکی متمرکز
• رویکردهای تحریکی کلی
فی Fey) ۱۹۸۶) درباره کل فرایند مداخله درمانی زبان سخن میگوید و از رویکردهای متفاوتی که در رسیدن به هدفهای مختلف به کار گرفته شده است یاد میکند. برای مثال، در آموزش تعاملهای محتوا - شکل، رویکردهای مربی مدار، کودک مدار، یا ترکیبی از این دو به کار میرود. اگر هدف تسهیل پاسخگویی در یک گفتگوی دو طرفه باشد، رویکردهایی مانند کنشگرا، که فی شماری از آنها را نام می برد.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص213-210، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}